آرمان قیام منجی
بسیار طبیعی است که قوم بنی اسرائیل با گذشته تیره و تار خود در انتظار
آیندهای بهتر باشد و پایان رنجهای خود را در آن بجوید. به همین علت
هنگامی که حضرت موسیعلیه السلام به عنوان یک منجی میان ایشان برخاست، آنان
در پذیرفتن او درنگ نکردند. این آرمان که در دوران ابتلا پا گرفت، با گذشت
زمان در ژرفای جان قوم رشد و نمو یافت و متناسب با محیط و شرایط داخلی به
اشکال گوناگونی درآمد ولی به طور کامل هرگز از آنان جدا نشد...
تنها با
انتخاب داوود به پادشاهی بود که آرزوی قوم برای قیام یک منجی کاملاً
برآورده شد. داوود نمونه یک پادشاه یهودی و الگوی جاودانی، شخص مسیحا
گردید، و در واقع برخی از انبیا و حکیمان او را مسیحا میدانستند.[1]
عصر
داوود و سلیمان را میتوان دوران شکوفا شدن آرمان مسیحایی در اذهان قوم
یهود دانست. آرمان یاد شده در آن زمان از گرایش مادّی به رهایی از دشمنان
ستمگر تحوّل یافت و به آرزو و امید برپایی یک حکومت ملّی پا برجا و مبتنی
بر اصول اخلاقی خالص و آرمانهای والا مبدّل گردید.
امید مسیحایی با دو
نیم شدن حکومت بنی اسرائیل پس از حضرت سلیمان و قیامداری انبیا که قیام
خود را در این عصر آغاز کردند، جدّیتر شد. انبیا نه تنها آتش شوق را در
دلها روشن نگه میداشتند، بلکه به توسعه دادن مفهوم مسیحا و دوران مسیحایی
میپرداختند.
آنان معتقد بودند که شخص مسیحا که خدا به وسیله او جهان را مبارک می گرداند، در اذهان بیشتر انبیا حاضر بود.
نخستین
نبیّ که پیشگوییهای خود را نوشت عاموس بود. وی و نبیّ جوان و معاصرش
«هوشع» از روز انتقام از سامره (پایتخت حکومت تجزیه شده اسرائیل) سخن
گفتهاند.[2]
پیشگویی هوشع که «در آن روز خدا کمان و شمشیر و جنگ را از
زمین خواهد شکست و ایشان را به امنیت خواهد خواباند»، به اتحاد
مسالمتآمیز و تثبیت دوباره اسرائیل و یهودا در سرزمین خود اشاره میکند، و
اشاره به اندیشههای فراملیّتی که انبیای متأخّر برای عصر مسیحایی تدارک
دیدهاند اشاره ای ندارد تا عصر اشعیای نبی که با یک جهان بینی فراگیر و
گسترده همچون یک دولتمرد به حوادث تاریخ مینگریست.
اندیشه مسیحایی در
پیشگویی إشَعْیا به طور وضوح آمده است. مسیحای آرامش آفرین و تسلّی بخش قوم
یهود در یکی از پیشگوییهای او تصویر شده است. او حکومت آرمانی عادلانهای
را پی میافکند که در آن زمان «جهان از معرفت خداوند پر خواهدشد، مثل
آبهایی که دریا را میپوشاند». که آن پس از گسترش دین بنی اسرائیل در
سراسر گیتی است همچون پرچم قومها برپا خواهد شد و امتها آن را خواهند
طلبید.[3]
و نیز میخوانیم: «و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه
خداوند بر قلّه کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلّها برافراشته خواهد گردید و
جمیع امّتها به سوی آن روان خواهند شد...».[4]
برخی از پیشگوییهای
صَفَنیا حتی از پیشگوییهای اشعیا جهان شمول ترند. از دید او عصر مسیحایی
زمان اصلاح کلّی جهان است.؛«زیرا که در آن زمان، زبان پاک به امّتها خواهم
داد تا جمیع ایشان اسم یهوه را بخوانند و به یک دل او را عبادت کنند».[5]
تب
و تاب انتظارِ دخالتِ اعجازآمیز خداوند در دوران سیطره والیان رومی بر
فلسطین به اوج خود رسید. و به همین دلیل هنگامی که یحیای تعمید دهنده ندا
داد: «توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است»[6] تودههای مردم پیام او
را با جان و دل شنیدند. کلمات هیجان آور او دلهای شنوندگان را تکان می داد
و الهام بخش گروههای ستمدیده و بینوایی بود که همواره آتش شوق انتظار
برای قیام «مسح شده» خدا در قلوبشان زبانه میکشید.
تصور تلمود پیرامون شخص مسیحا روی هم رفته به قرار زیر است:
«یک
انسان که نهالی از خاندان سلطنتی داوود است و قداست او تنها به سبب
موهبتهای طبیعی وی خواهدبود، امّتهای مشرک به دست او نابود خواهند شد و
بنی اسرائیل قوّت خواهد گرفت».[7]
پی نوشت:
[1]هوشع 3 / 5، اِرمیا 30 / 9، حزقیال، 37 / 24 - 25.
[2]هوشع 1 / 11 و 3 / 5.
[3]اشعیا 11 / 10.
[4]همان، 2 / 2 - 4.
[5]صفنیا 3 / 9.
[6]متّی 3 / 2.
[7] انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 65، از جالیوس.